23 ماهگی نازخانوم مامان
سلام عزیزکم تولد 23 ماهگیت مبارک یه دنیا برات حرف دارم اما شرمندتم که نمیتونم همشو بنویسم ساعت 6 و نیم صبح: بابایی در حال حاضر شدن برای رفتن به محل کاره و شما داری یه سره شیر میخوری یا قبلش داشتی میخوردی و من بیهوش شدم و نمیتونم از جام بلند شم و به بابایی بنده خدا صبحانه بدمو اصلا نمیدونم چیزی میخوره میره یا نه ساعت 10 _10 ونیم صبح: من از گرسنگی و ضعف به آشپزخانه میرم و یه چیزی میخورم و بعد میام رو مبل دراز میکشم یا با گوشیم ور میرم یا میخابم یا تلوزیون رو روشن میکنم بلافاصله بیدار میشی و به سرعت به سمتم میای در صورتی که هنوز چشمات باز نشده و از لای چشما به زور راهتو پیدا میکنی و یه سلام خوشگل به مامان میدی عشقم اونجاس که د...
نویسنده :
مامان دو فرشته
1:42